English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8591 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
foison U محصول فراوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punches U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
iso product curve U منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
profuse U فراوان
all out U فراوان
excessive U فراوان
exuberant U فراوان
feracious U فراوان
foison U فراوان
oodles U فراوان
an abundance of U فراوان
oodlins U فراوان
unsparing U فراوان
in abundance U فراوان
in galore U فراوان
redun dantly U فراوان
exuberantly U فراوان
affluent U فراوان
plentifully U فراوان
superabundant U فراوان
fulsome U فراوان
copious U فراوان
redundantly U فراوان
galore U فراوان
plenty U فراوان
abundant U فراوان
plentiful U فراوان
prolific U فراوان
richly U فراوان
plenty of rain U باران فراوان
abundantly U بطور فراوان
cretaceous U دارای گچ فراوان
superrabundant U زیاد فراوان
bounteous U باسخاوت فراوان
abound فراوان بودن
abundant element U عنصر فراوان
teems U فراوان بودن
lots U بسیار فراوان
very U چندان فراوان
abound with U فراوان داشتن
abound in U فراوان داشتن
ample U فراوان مفصل
overflowing U فراوان ریزش
post haste U با شتاب فراوان
teeming U فراوان بودن
teemed U فراوان بودن
abounded U فراوان بودن
abounding U فراوان بودن
abounds U فراوان بودن
infest U فراوان بودن در
infested U فراوان بودن در
infesting U فراوان بودن در
infests U فراوان بودن در
teem U فراوان بودن
rife U فراوان عادی
exuberate U فراوان بودن
amply U بطور فراوان
it smells of the lamp U با زحمت فراوان
f. money U پول فراوان
rampant U فراوان حکمفرما
rampant vegetation U گیاهان فراوان
feisty U فراوان چابک
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
grow rife U فراوان یا متداول شدن
in deepest sympathy U با دلسوزی بسیار فراوان
pervade U فراوان یا شایع بودن
copiously U فراوان زیاد مفصلا
superabound U زیاد فراوان بودن
to have plenty of time U وقت فراوان داشتن
he is f. of money U پول فراوان دارد
pervaded U فراوان یا شایع بودن
pervades U فراوان یا شایع بودن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
post haste U بسرعت شتاب فراوان
a copious choice of food and drink U غذا و نوشیدنی فراوان
shock head U دارای موی فراوان
pervading U فراوان یا شایع بودن
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
luxuriance U شکوه وجلال فراوان
luxuriating U فراوان شدن وفور یافتن
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriates U فراوان شدن وفور یافتن
overlabour U با رنج فراوان انجام دادن
luxuriated U فراوان شدن وفور یافتن
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
with much pains U با رنج فراوان با زحمات بسیار
luxuriate U فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. U یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
jam session U اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
products U محصول
return [on something] U محصول
product U محصول
commodity U محصول
commodities U محصول
outputs U محصول
output U محصول
crops U محصول
cropped U محصول
crop U محصول
line U محصول
harvest U محصول
yields U محصول
fabrics U محصول
yielded U محصول
proceeds U محصول
total product U محصول کل
harvested U محصول
harvests U محصول
fabric U محصول
lines U محصول
yield U محصول
products U محصول حاصلضرب
diversity of product U تنوع محصول
fehling reagent U محصول فهلینگ
artefacts U محصول مصنوعی
product diversification U تنوع محصول
eluate U محصول شویش
artifact U محصول مصنوعی
artifacts U محصول مصنوعی
last year's produce U محصول پارسال
product capabilities U خواص محصول
emblements U محصول زمین
product U محصول حاصلضرب
product differentiation U تفاوت محصول
end product U محصول نهایی
distillate U محصول تقطیر
marginal product U محصول نهائی
fehling solution U محصول فهلینگ
fission product U محصول انشقاق
over production U محصول زیادی
overhead product U محصول سبک
adduct U محصول افزایشی
gross yield U محصول ناخالص
high grade product U محصول درجه یک
incross U اولادیا محصول
intermediate product U محصول واسطه
margin product U اضافه محصول
off year U سال کم محصول
net product U محصول خالص
average output U محصول متوسط
crop rent U اجاره محصول
coproduct U محصول فرعی
condensate U محصول میعان
coemption U خرید کل محصول
by product U محصول جنبی
by product U محصول فرعی
mass market product U محصول پر فروش
average product U محصول متوسط
finished product U محصول نهائی
fabric U محصول تولید
productions U فراورده محصول
productions U تولید محصول
production U تولید محصول
models U گونه یک محصول
models U نوع یک محصول
productions U محصول عمل
modelled U گونه یک محصول
cash crop U محصول فروشی
standing crop U محصول سرپا
modelled U نوع یک محصول
produce U ساختن محصول
modeled U گونه یک محصول
modeled U نوع یک محصول
produced U ساختن محصول
release U گونه یک محصول
production U محصول عمل
fabrics U محصول تولید
home-grown U محصول خانه
yields U محصول حاصل
yielded U محصول حاصل
volatility product U محصول فرار
yield U محصول حاصل
turn over U محصول بازده
universal product code U کد جامع محصول
releases U گونه یک محصول
toil U محصول رنج
toiled U محصول رنج
released U گونه یک محصول
toiling U محصول رنج
Recent search history Forum search
1اصلاح ترجمه
1ماست چی معنی دارد
1offshoring
1معنی کلمه procom
0Nonexposed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com